فیک شبدر سیاه پارت ۹ [پارت اخر]
پرش زمانی یک سال بعد*
هیرو: ران ریندو میا مایکی سانزو انقد سر صدا نکنید امارت گذاشتید رو سرتون بیاید بریم پاین نهار بخوریم
ما اینجا عضا بانتن رو داریم که تفنگ اسباب بازی دستشون هست که دارن با میا هایتانی ۶ ساله تفنگ بازی میکنن😂💔
میا:عمو ریندو عمو سانزو بنگ بنگ کشتمتون
*ریندو و سانزو الکی خودشون رو انداختن زمین*
میا بدو بدو رفت پیششون
میا:نههههههههههههه من دوس ندارم شما ها بمیرید
*سپس یه ماچ ریندو و یه ماچ سانزو رو کرد*
ریندو و سانزو:از ما فدای اون لبای کوچولوت بشیم
ران و مایکی:پس ما چی میا
*میا بنده خدا یه ماچ مایکی و یه ماچ هم ران رو کرد*
ما از اون ور اما سنجو و هیرو رو داریم که با چهره یی ترسناک و ماهیتابه به دست دارن میان
هیرو:بزارید ما هم شما رو ماچ بکنیم
مایکی اینا:گوه خوردیم
و بله شما یه پوست اونا رو کتک زدید به غیر از میا چون بچه بود
ایزانا و کاکوچو که دارن اونور پوفیلا میخورن
ایزانا :آفرین دوتا دیگه هم مایکی رو بزن😂
اما با ماهیتابه امد سمت ایزانا: بزنمشون نه؟
ایزانا:گوه خوردم
کاکوچو و ایزانا:؟اربده تا ناموسی *
یه دونه هم کاکوچو رو زد بعد حمله کردن سمت کوکو دراکن و تاکوئمی
خلاصه هر روز امارت بانتن این طوری هست
اگه به کسی نگید اینجا امارت هست فک میکنه تيمارستان هست😂💔
*پرش زمانی شب داخل اتاق هیرو و ران*
ران:هی هیرو دوست دارم امشب زیرم ناله کنی😈
هیرو:میا اینجاست نمیشه😏
ران: موقع که میخواست آب بخوره تو آب اش خواب آور ریختم
هیرو:...
ران:خوب گرل امشب قراره بهت سخت بگیرم
هنوز داری میخونی؟
من هنتایی نمینویسم
ولی وقت میدونم که میا ۹ ماه دیگه صاحب یه داداش گوگولی شد✨️🤏🏻🥹
پایان
ممنونم که حمایت کردید ممنونم
#فیکشن
#ران_هایتانی
#بانتن
#توکیو_رنجرز
#فیک
#انیمه
هیرو: ران ریندو میا مایکی سانزو انقد سر صدا نکنید امارت گذاشتید رو سرتون بیاید بریم پاین نهار بخوریم
ما اینجا عضا بانتن رو داریم که تفنگ اسباب بازی دستشون هست که دارن با میا هایتانی ۶ ساله تفنگ بازی میکنن😂💔
میا:عمو ریندو عمو سانزو بنگ بنگ کشتمتون
*ریندو و سانزو الکی خودشون رو انداختن زمین*
میا بدو بدو رفت پیششون
میا:نههههههههههههه من دوس ندارم شما ها بمیرید
*سپس یه ماچ ریندو و یه ماچ سانزو رو کرد*
ریندو و سانزو:از ما فدای اون لبای کوچولوت بشیم
ران و مایکی:پس ما چی میا
*میا بنده خدا یه ماچ مایکی و یه ماچ هم ران رو کرد*
ما از اون ور اما سنجو و هیرو رو داریم که با چهره یی ترسناک و ماهیتابه به دست دارن میان
هیرو:بزارید ما هم شما رو ماچ بکنیم
مایکی اینا:گوه خوردیم
و بله شما یه پوست اونا رو کتک زدید به غیر از میا چون بچه بود
ایزانا و کاکوچو که دارن اونور پوفیلا میخورن
ایزانا :آفرین دوتا دیگه هم مایکی رو بزن😂
اما با ماهیتابه امد سمت ایزانا: بزنمشون نه؟
ایزانا:گوه خوردم
کاکوچو و ایزانا:؟اربده تا ناموسی *
یه دونه هم کاکوچو رو زد بعد حمله کردن سمت کوکو دراکن و تاکوئمی
خلاصه هر روز امارت بانتن این طوری هست
اگه به کسی نگید اینجا امارت هست فک میکنه تيمارستان هست😂💔
*پرش زمانی شب داخل اتاق هیرو و ران*
ران:هی هیرو دوست دارم امشب زیرم ناله کنی😈
هیرو:میا اینجاست نمیشه😏
ران: موقع که میخواست آب بخوره تو آب اش خواب آور ریختم
هیرو:...
ران:خوب گرل امشب قراره بهت سخت بگیرم
هنوز داری میخونی؟
من هنتایی نمینویسم
ولی وقت میدونم که میا ۹ ماه دیگه صاحب یه داداش گوگولی شد✨️🤏🏻🥹
پایان
ممنونم که حمایت کردید ممنونم
#فیکشن
#ران_هایتانی
#بانتن
#توکیو_رنجرز
#فیک
#انیمه
۱۴.۳k
۲۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.